به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار، حسين شريعتمداري در سرمقاله امروز کيهان نوشت: «آيا اهميت برخورداري کشورمان از دانش و فناوري هستهاي در حدو اندازهاي هست که با هزينههاي آن نظير تحريمهاي اقتصادي برابري کند؟ و مگر فعاليت هستهاي در پيشرفت و توسعه و زندگي مردم چه نقش برجستهاي دارد که بهاي سنگين آن قابل پذيرش باشد»؟!
اين پرسش اگرچه تاکنون بيپاسخ نبوده و نمانده است ولي از آنجا که اين روزها و همزمان با مذاکرات ايران و ۵+۱ بار ديگر و در سطح گستردهتري از سوي رسانههاي بيروني و برخي از جريانات داخلي مطرح شده و به آن دامن زده ميشود؛ اشارهاي - هر چند گذرا- به نکاتي در اين باره ضروري به نظر ميرسد و ابتدا بايد گفت؛ اين تصور که تحريمهاي اقتصادي آمريکا و متحدانش به خاطر فعاليت هستهاي کشورمان است، امروزه به اندازهاي رنگ باخته که به يک شوخي بيمزه شبيه است و در اين باره پيش از اين، مستندات فراواني داشتهايم که نيازي به تکرار آن نيست و نگاه اين نوشته از زاويه ديگري است؛
۱- دانش هستهاي و فناوري آن يکي از حلقههاي تعيينکننده در زنجيره علوم و تکنولوژي است که با بسياري از شاخههاي ديگر علوم رابطه علت و معلولي دارد، تا آنجا که حذف اين حلقه از زنجيره علم و محروميت از دانش هستهاي ميتواند خط توسعه علوم و تکنولوژي را بهطور جدي مختل کرده و در مواردي متوقف کند. از سوي ديگر و دقيقا به همين علت، دانش هستهاي دهها شاخه علمي و تکنولوژيک ديگر را در بستر خود توليد و يا گسترش ميدهد، نظير استحصال منيزيوم و زيرکونيم (شيمي صنعتي)، ساخت سانتريفيوژهاي پيشرفته (مکانيک)، پيشرفت مثالزدني در بهرهگيري از اشعه ليزر (فيزيک نور)، ساخت آلياژ مقاوم در برابر چرخش چند ده هزار دور در دقيقه سانتريفيوژها (متالوژي) و دهها دستاورد علمي و تکنولوژيک ديگر که دانش و فناوري هستهاي کشورمان عليرغم تحريمها و فشارهاي فراوان بيروني در پي داشته است و شرح آن به درازا ميکشد.
بنابراين، کساني که توقف برنامه هستهاي را توصيه ميکنند- صرفنظر از نيت و انگيزه واقعي آنها- دست کشيدن از پيشرفتهاي علمي و تکنولوژيک را پيشنهاد ميکنند و براي کشورمان نسخه عقبماندگي ميپيچند!
۲- توليد برق و انرژي اگرچه يکي از بااهميتترين دستاوردهاي دانش و تکنولوژي هستهاي است- که به آن خواهيم پرداخت- ولي کاربرد دانشهستهاي محدود به توليد انرژي نيست و اين فناوري، کاربردهاي فراوان ديگري نيز دارد که براي پي بردن به آن کافي است به انبوه سايتها و خروجي اعلام شده مراکز علمي که به آساني در دسترس همگان است، نيمنگاهي انداخته شود. کساني که توقف برنامه هستهاي کشورمان را توصيه ميکنند، اگر کمترين مايهاي از غيرت ديني و ملي و دلسوزي براي مردم اين مرز و بوم داشته باشند به يقين با مشاهده فهرست طولاني کاربرد دانش هستهاي در عرصههاي مختلف علمي، صنعتي و اقتصادي، از توصيه ارتجاعي خود شرمنده ميشوند و البته آنان که خود را به خواب زدهاند، حساب جداگانهاي دارند!
در محدوده اين نوشته به چند نمونه از کاربردهاي دانش هستهاي که فقط اندکي از بسيارهاست اشاره ميشود، نظير؛ تهيه و توليد کيتهاي راديودارويي براي مراکز پزشکي هستهاي، تهيه و توليد راديوداروهاي ويژه به منظور تشخيص انواع بيماريهاي تيروئيد و درمان آنها، توليد داروهاي ضروري براي تشخيص بيماريهاي هورموني و درمان و ترميم آسيبهاي هورموني. کاربرد در تشخيص تومورهاي سرطاني، رفعگرفتگيهاي وريدي، تصويربرداري و تشخيص بيماريهاي قلبي، عفونتها، التهابهاي مفصلي، آمبوليها و دهها کاربرد شناخته شده ديگر در عرصه پزشکي.
دانش هستهاي در عرصه دامپزشکي نيز کاربردهاي فراواني دارد که تغذيه، بهداشت و ايمنسازي محصولات دامي، اصلاح نژاد دامها و... ازجمله آنهاست.
از تکنيکهاي هستهاي براي کشف سفرهها و منابع آب زيرزميني، تشخيص محدوده آن، هدايت آبهاي سطحي و زيرزميني، کنترل ايمني سدها، کشف نشتهاي احتمالي سدها، پي بردن به آسيبهاي رانشيزمين، شيرين کردن آبهاي شور و... استفاده ميشود.
دانش هستهاي در صنايع غذايي و کشاورزي نيز کاربردهاي ويژه و منحصر به فردي دارد که مقابله با ويروسهاي گياهي، مبارزه با آلودگيهاي ميکروبي، جلوگيري از فساد مواد غذايي، کنترل حمله حشرات به محصولات کشاورزي، تنظيم زمان رسيدن محصولات، افزايش جهشي برخي محصولات نظير گندم، برنج و پنبه و... فقط چند نمونه از اين کاربردهاست.
دانش و تکنولوژي هستهاي کاربردهاي فراوان ديگري نيز در ساير حوزههاي علمي و فني و اقتصادي دارد که حتي ارائه فهرست آن نيز بيرون از محدوده اين نوشته است.
۳- و اما، يکي از بااهميتترين و کارسازترين موارد استفاده صلحآميز از دانش و تکنولوژي هستهاي، توليد برق با بهرهگيري از نيروگاههاي اتمي و توليد سوخت آن به دو روش، غنيسازي اورانيوم از طريق دستگاههاي سانتريفيوژ و يا «ليزر» است. اين بخش از کاربرد دانش هستهاي است که امروزه در کشورمان بيشترين توجه را به خود جلب کرده است. آمريکا و متحدانش از بيرون و افراد اندک و کمشماري از درون براي وادار کردن ايران اسلامي به انصراف از فعاليت هستهاي روي همين بخش از کاربرد دانش اتمي تمرکز کرده و توقف فعاليت هستهاي و بهرهگيري از منابع انرژي جايگزين- عمدتا فسيلي- را توصيه ميکنند. در اين باره گفتني است که؛
۴- نياز سالانه کشورمان به برق نزديک به ۸ هزار مگاوات است براي توليد اين ميزان برق ۲۲۰ ميليون بشکه نفت خام مصرف ميشود و براساس برآورد مراکز علمي، مصرف ۲۲۰ميليون بشکه نفت خام بيش از هزار تن گاز مسمومکننده و خطرناک «دياکسيدکربن» توليد ميکند، نزديک به ۱۷۰تن ذرات معلق در هوا، بيش از ۱۴۰ تن گوگرد و ۵۵ تن اکسيد نيتروژن را در محيط زيست پراکنده ميسازد. اين همه در حالي است که نيروگاه اتمي هيچيک از آلودگيهاي مورد اشاره را ندارد و با توجه به قيمت نفت و گاز، استفاده از نيروگاه اتمي براي توليد برق مورد نياز کشور، سالانه نزديک به ۶ ميليارد دلار صرفهجويي در پي خواهد داشت.
۵- توصيه ميکنند که به جاي نيروگاه اتمي ميتوانيم از سوخت فسيلي، يعني نفت و گاز براي توليد برق استفاده کنيم اين پيشنهاد در حالي است که؛
الف: ذخاير نفت و گاز کشور به سرعت رو به کاهش است، که مصرف کلان و پرشتاب داخلي از يکسو و صدور نفت و گاز براي تامين نيازهاي مالي از سوي ديگر به جان ذخاير فسيلي افتادهاند و نقطه پايان اين ذخاير ارزشمند و گرانبها را نزديک و نزديکتر ميکنند.
ب: اکنون زماني را در نظر آوريد- حداکثر ۳ تا ۴ نسل ديگر- که ذخاير فسيلي کشور تمام شده است. آيا تصور فاجعه بزرگي که به يقين نسلهاي آينده با آن روبرو خواهند شد، وحشتآفرين و دردآور نيست؟! در آن حالت مردم اين مرز و بوم اسلامي اولا؛ هيچ ذخيره فسيلي براي فروش و تامين هزينههاي جاري کشورشان در اختيار ندارند، تأمين هزينههاي عمراني و پيشرفت و توسعه که جاي خود دارد!
ثانيا: از سوخت لازم براي ادامه فعاليت نيروگاههاي توليد برق محروم هستند. و براي تأمين سوخت نيروگاهها بايد دست نياز به سوي کشورهاي ديگر دراز کنند و بديهي است که وقتي خزانه کشور از درآمدهاي نفتي خالي باشد قدرت خريد سوخت و يا خريد انرژي از ساير کشورها را نيز نخواهند داشت... و اين، يعني فرو رفتن در خاموشي، توقف فعاليت در تمامي مراکز توليدي و صنعتي و زمينههايي که به انرژي برق نياز دارند.
اين واقعيات تلخ و دهها نمونه مشابه ديگر فقط با يک حسابسرانگشتي و مراجعهاي- هر چند گذرا- به داشتهها و يافتههاي انکارناپذير علمي قابل درک است و از نوع تحليلهاي مندرآوردي و آبکي برخي از مدعيان سياستورزي نيست که در پستوهاي حزبي و جناحي ساخته و پرداخته شده باشد و...
حالا بايد از کساني که به کمداني! و يا به فريب «عکس مار» ميکشند و دانسته يا ندانسته، ديکته آمريکاييها درباره توقف فعاليت هستهاي را بهبهانه تحريمها به فارسي ترجمه ميکنند، پرسيد، کدام يک از واقعيتهاي تلخ و فاجعهآفرين مورد اشاره را ميتوانيد انکار کنيد؟! و با استناد به کدام تحقيق و بررسي و يا گزاره علمي براي نسلهاي بعدي اين مرز وبوم نسخه فاجعه ميپيچيد؟! البته که مقاومت با سختي همراه است ولي اگر اين سختي بهاي يک متاع گرانقدر و يا براي پيشگيري از يک فاجعه وحشتناک باشد، بديهي است که نه فقط ناگوار نيست بلکه با ميل و رغبت، خريدني و پذيرفتني نيز هست.
۶- برخي از مدعيان که از يکسو پيآمد فاجعهبار پايان ذخاير فسيلي براي چند نسل آينده را قابل انکار نميدانند و از سوي ديگر - به هر علت و با هر انگيزهاي - توقف فعاليت هستهاي کشورمان را توصيه ميکنند، از انرژيهاي ديگر نظير انرژي خورشيدي، انرژي بادي و يا آبي به عنوان جايگزين انرژي فسيلي ياد ميکنند! که اين توصيهها قبل از آن که کارساز باشد، از شدت ناپختگي، خندهدار است، چرا که؛ انرژي خورشيدي هنوز قابليت صنعتي شدن و توليد انبوه را ندارد. توليد انرژي از آب با توجه به اين که کشورمان از جمله کشورهاي خشک و کمآب است، ناممکن بوده و هرگز نميتواند جوابگوي نياز کشور پهناوري نظير ايران اسلامي باشد. برخي از کشورهاي اروپايي مانند آلمان که مدعيان به آن استناد ميکنند، از جمله کشورهاي پرآب هستند و در بسياري از شهرهاي خود، از رودخانههاي بزرگي نظير اروندرود برخوردارند و توليد انرژي از باد اولا؛ پرهزينه و ثانيا؛ کم بازده است و ثالثا- مهمتر از همه - کشورمان بادخيز نيست.
و اما، ممکن است گفته شود که بعد از پايان ذخاير فسيلي ميتوانيم به سراغ توليد انرژي هستهاي برويم! که بايد گفت؛ فرايند توليد انرژي هستهاي، دستکم ۲۰ سال زمان ميبرد.
۷- و در پايان يادداشت پيشروي، حق آن است که به بخشي از بيانات حکيمانه و گرهگشاي حضرت آقا دراينباره اشاره کنيم؛
«ملت ايران نيز مانند کشورهاي مختلف درصدد است انرژي مورد نياز خود را از نيروگاه هستهاي تأمين کند، چرا که در غير اين صورت از قافله علم باز هم عقب خواهد ماند. بنابراين تلاش براي دستيابي به فناوري هستهاي و ديگر فناوريهايي که ايران را به اوج قله علم نزديک کند امري واجب و وظيفهاي ملي است و ملت و دولت ايران برخلاف خواست خائنيني که اهداف آمريکا را دنبال ميکنند با پايداري در برابر فشارهاي مراکز سلطه جهاني، اين هدف اساسي را دنبال خواهد کرد... نفت سرمايهاي تمام شدني است که مشکلات زيستمحيطي را نيز به همراه ميآورد، ضمن آنکه ميتوان آن را به فرآوردههاي بسيار ارزشمندتر تبديل کرد. بنابراين با چه منطقي ملت ايران، به استفاده نامحدود از نفت ادامه دهد و از انرژي هستهاي صرفنظر کند؟... دشمنان اين ملت در واقع منتظرند نفت ايران تمام شود و ملت دست نياز به سمت آنان دراز کند و محتاج آنها شود، اما ايران اين مسئله را نميپذيرد و با تکيه بر حرکت علمي ارزشمند جوانانش روزبهروز به پيش خواهد رفت.»
حسين شريعتمداري: * اين يادداشت در تاريخ ۹۲/۱۱/۳۰ با عنوان «ديکته دشمن را ترجمه نکنيد» و در پاسخ به حجم انبوهي از شبههافکنيهاي داخلي و خارجي آن روزها در تخطئه ضرورت برخورداري کشورمان از فناوري هستهاي نوشته شده بود و از آنجا که اين روزها نيز بار ديگر نشانههايي از آغاز همان هجوم با همان مضمون ديده ميشود، بازنشر آن را بيفايده ندانستيم.
منبع:رجانيوز